انتخاب با شماست
می گفت بهشت حال نمیده.حوصله ی آدم سر میره.همه از شب تا صبح،نماز شب و قرآن میخونن.
جهنم خوبه.آدم چارتا دختر خوشگل می بینه.دوتا بزن و برقص میره. فوقش یه قر میده حوصله شم سر نمیره.
- ۲ نظر
- ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۴
می گفت بهشت حال نمیده.حوصله ی آدم سر میره.همه از شب تا صبح،نماز شب و قرآن میخونن.
جهنم خوبه.آدم چارتا دختر خوشگل می بینه.دوتا بزن و برقص میره. فوقش یه قر میده حوصله شم سر نمیره.
پنجشنبه ی اول /حرم حضرت معصومه ( س)
یک سری پسر شانزده هفده ساله از مدرسه آمده بودند حرم و معلمشان داشت برایشان حرف میزد که اگر موبایل هایتان را یک ساعت بگذارید کنار و عین آدم زیارت کنید اتفاقی نمی افتد بعد از اینکه گفت باید مراقب باشند همدیگر را گم نکنند. گفت حالا آقای احمدی دبیر پرورشی تان میخواهد برایتان روضه بخواند.آقای احمدی از زندگی نامه ی حضرت معصومه شروع کرد و بعد از اتمام آن روضه ی امام حسین و حضرت علی اکبر را خواند. وسط روضه یکی از پسرها پشت بلیزش را پایین تر آورد.طوری که دیگر مارک شورت اش پیدا نبود.
پدرم میگوید:
"نباید به گذشته فکر کرد"
خواهرم میگوید:
"باید با مرگ مامان کنار بیاییم"
برادرم میگوید:
"مامانا هیچ وقت نمی میرند"
کاش میدانستم مادرم هم چه میگوید
شده ام شبیه کله کدو با سری بزرگ و بدنی که وزنش از چهل به چهل و سه متغیر است.کله ای با فکر های بزرگ که هیچ کدامشان جایی برای خود پیدا نکردند. کله ام شلوغ است و هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند آن شلوغی و نامرتبی را سر و سامان بدهد، دستی بهش بکشد و هر کدام را سر جای خودش مستقر کند.فقط گاهی یکی از آن فکر ها را می آورم بیرون پرورش اش میدهم، بزرگ اش میکنم و دوباره پرتش میکنم در همان کله ی بیچاره من با این کله ی بزرگ در دنیا جا نمیشوم.