من در دنیا جا نمیشوم...

بعد از پایان

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

روایت اول

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ب.ظ

پنجشنبه ی اول /حرم حضرت معصومه ( س) 

یک سری پسر شانزده هفده ساله از مدرسه آمده بودند حرم و معلمشان داشت برایشان حرف میزد که اگر موبایل هایتان را یک ساعت بگذارید کنار و عین آدم زیارت کنید اتفاقی نمی افتد بعد از اینکه گفت باید مراقب باشند همدیگر را گم نکنند. گفت حالا آقای احمدی دبیر پرورشی تان میخواهد برایتان روضه بخواند.آقای احمدی از زندگی نامه ی حضرت معصومه شروع کرد و بعد از اتمام آن روضه ی امام حسین و حضرت علی اکبر را خواند. وسط روضه یکی از پسرها پشت بلیزش را پایین تر آورد.طوری که دیگر مارک شورت اش پیدا نبود.

  • فائزه محمدی

بعد از آن

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ

پدرم میگوید:

"نباید به گذشته فکر کرد"

خواهرم میگوید:

"باید با مرگ مامان کنار بیاییم"

برادرم میگوید:

"مامانا هیچ وقت نمی میرند"

کاش میدانستم مادرم هم چه میگوید

  • فائزه محمدی

اندوه

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ق.ظ

کاش کولوچه بودم

کولوچه گردویی...

  • فائزه محمدی